فضائل

رر

[ یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:هیعت حضرت ابوالفضل روستای امیرلو, ] [ 1:11 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

ع

[ جمعه 18 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 23:10 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

میلاد کوثر(روز مادر آمد)

میلاد کوثر(روز مادر آمد)

شب انتظار احمد به مبارکی سر آمد

دل تشنگان منور جلوات کوثر آمد

سرو جان فدای زهرا همه خاکپای زهرا

به در سرای زهرا ملکوت چاکر آمد

بشری زجنس حورا ملکی به شکل زهرا

به خدا توان و یارا به دل پیمبر آمد

شده مکه نور باران ز فروغ نور ایمان

پی خدمتش شتابان مه ومهر و اختر آمد

به زمین ملک زد امشب علم خوش آمد امشب

برکات ایزد امشب به رسول اطهر آمد

دگر آن عنید کافر به نبی نگوید ابتر

خبر ظهور کوثر ز خدای اکبر آمد

دل من بخوان ترانه به نوای عاشقانه

که به مهدی زمانه شب و روز مادر آمد

[ پنج شنبه 20 فروردين 1394برچسب:هیعت حضرت ابوالفضل روستای امیرلو, ] [ 23:46 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

سلام بر فضه ی خادمه

سلام بر فضه ی خادمه

فضه ی خادمه ام دست علی یار من است

چه غم از غصه و غم فاطمه غمخوار من است

فضه ی خادمه ام حافظ قرآن مجید

نفس حضرت صدیقه مدد کار من است

فضه ی خادمه ام مورد الطاف رسول

حضرت ختم رسل سید و سالار من است

ذکر شام و سحرم یا علی و یا زهراست

این ولایت نمک سفره ی افطار من است

خدمت پنج تن آل عبا کردم و زآن

صف به صف فوج ملک خادم دربار من است

بسکه پای حسن و روی حسین را شستم

لطف حق شامل حال من و افکار من است

فاطمه ان م حساس مرا کرد صدا

داغدار از غم او این دل بیمار من است

[ پنج شنبه 20 فروردين 1394برچسب:هیعت حضرت ابوالفضل روستای امیرلو, ] [ 23:43 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

زندگی ارزش ندارد بی ولای فاطمه

زندگی ارزش ندارد بی ولای فاطمه

قلبم آرامش ندارد بی ولای فاطمه

در سماوات و زمین گر نور می بینی از اوست

مهر و مه تابش ندارد بی ولای فاطمه

ابر و باد و مهر و مه خدمتگزار این درند

آسمان بارش ندارد بی ولای فاطمه

مهر او در دل به جنت چشم بسته می روم

دید ه ام بینش ندارد بی ولای فاطمه

حجت ما مهدی است و حجت او مادرش

این فلک گردش ندارد بی ولای فاطمه

جنت و فردوس و رضوان ، کل باغات بهش

ارزش گردش ندارد بی ولای فاطمه

ای خدا جان را بگیر  این عشق از ما مگیر

شیعه آسابش ندارد بی ولای فاطمه

[ پنج شنبه 20 فروردين 1394برچسب:هیعت حضرت ابوالفضل روستای امیرلو, ] [ 23:41 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

u

[ جمعه 14 فروردين 1394برچسب:, ] [ 23:47 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

صدیق

ایاطبق گفته اهل سنت جناب ابوبکر صدیق و راست گو است ایا فاطمه (س) می تواند دروغ گو باشد این بستگی به نظر شما  

دارد پس برای اینکه ثابت کنیم که جناب ابوبکر صدیق نبوده  به سراغ ایه قران کریم میرویم  چرا ؟ چونکه قران می فرماید فاطمه زهرا (س) جزئی از اهل البیت میباشد ایه
( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ) در شعن پنج تن نازل شده است فاطمه زهرا (س) می فرماید باغ فدک مال من است که پدرم ان را به من هدیه داده است ولی جناب ابوبکر می گوید که فاطمه دروغ میگوید پس چگونه میشود

خداوند می فرماید من تمام زشتیها وپلیدیها را از فاطمه درو کرده ام پس در این جا یا خدا دروغ میگوید یا ابوبکر ویا فاطمه  پس قران که دروغ نمی گوید وطبق گفته عایشه فاطمه از اهل بیت است وهمچنین ام سلمه  جمهور علمای اهل سنت نیز می گویند فاطمه از اهل بیت است پس فاطمه زهرا نیز نمی تواند دروغ گو باشد پس اینجا ثابت می شود که جناب ابوبکر دروغگو بوده است

ولیاقت جانشینی پیامبر را نداشته

قضاوت با شما خواننده گان عزیز می باشد  از عزیزان اهل سنت می خواهم که جواب دهند

[ جمعه 24 بهمن 1393برچسب:انما, ] [ 1:7 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

چهل حدیث از حضرت فاطمه (س)

 

4 قالَتْ علیها السلام : مَنْ اصْعَدَ إ لىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.(بحار: ج 67، ص 249، ح 25)

هر كس عبادات و كارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و بركات خود را براى او تقدیر مى نماید.

[ شنبه 4 بهمن 1393برچسب:حدیث, ] [ 1:4 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

چهل حدیث از حضرت فاطمه (س)

 

3 قالَتْ علیها السلام : ابَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ اءَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.(بحارالا نوار: ج 23، ص 259، ح 8.)

حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و علىّ علیه السلام ، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى كنند آن ها را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات مى دهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.

[ شنبه 4 بهمن 1393برچسب:حدیث, ] [ 1:2 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

چهل حدیث از حضرت فاطمه (س)

 

2 قالَتْ علیها السلام : وَ هُوَ الا مامُ الرَبّانى ، وَ الْهَیْكَلُ النُّورانى ، قُطْبُ الا قْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ.(ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 93.)

در تعریف امام علىّ علیه السلام فرمود : او پیشوائى الهى و ربّانى است ، تجسّم نور و روشنائى است ، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است ، فرزندى پاك از خانواده پاكان مى باشد، گوینده‌اى حقّگو و هدایتگر است ، او مركز و محور امامت و رهبریّت است.

[ جمعه 3 بهمن 1393برچسب:حدیث, ] [ 23:50 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

چهل حدیث از حضرت فاطمه (س)

 قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها: نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 16، ص 211.)

ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم ، ما برگزیدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشیم ، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم .

 

[ جمعه 3 بهمن 1393برچسب:حدیث, ] [ 23:16 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

م

لبیک یا محمد

[ جمعه 3 بهمن 1393برچسب:, ] [ 23:0 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

م

من حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام را دوست دارم  لعنت بر کسانی که به پیامبر توهین میکنند

[ جمعه 3 بهمن 1393برچسب:م, ] [ 22:18 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

مهدى ( ع ) از اهل بيت است


2 - مهدى ( ع ) از اهل بيت است

روايات قسمت اوّل اين فصل با صراحت مى گويد كه مهدى ( ع ) از اهل بيت رسول خدا ( ص ) مى باشد . حال به روايات ديگرى كه آن حضرت را از اهل بيت مى داند نگاهى مى افكنيم:

1 - «المهدىّ منّا أهل البيت» . سنن ابن ماجه ، ج2 ص1367 - كتاب الفتن ، باب خروج المهدى (34) ح 4085 . رسول گرامى اسلام ( ص ) فرموده است:
مهدى از ما اهل بيت است .

2 - پيامبر اكرم ( ص ) فرموده است: «ما اهل بيتى هستيم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنيا برگزيده است و همانا اهل بيت من بعد از من سختيها ديده و از وطن رانده مى شوند . تا آنكه قومى از ناحيه مشرق پيدا مى شوند كه با آنها پرچمهاى سياه است و طلب خير (و حقّ) مى كنند و به آنها داده نمى شود . آنان مى جنگند و آنچه را كه خواستند به آنها مى دهند و نمى پذيرند تا آنكه آن (حكومت) را به مردى از اهل بيتم (يعنى حضرت مهدى ( ع ) ) مى دهند و او آن (يعنى زمين) را پر از قسط و عدل مى كند همانگونه كه ديگران آن را پر از ظلم و جور كردند . پس هر كه آن زمان را درك كرد به طرف آنها برود ولو چهار دست و پا بر روى برف و يخ» . همان ، ص&rlm1366 ، ح 4082 توضيح آنكه روايت فوق به همين مضمون و يا مشابه آن در مصادر شيعه نيز نقل شده است و با توجّه به رواياتى كه درباره قيام مردى از قم در روايات ما آمده ، انقلاب اسلامى ايران به رهبرى حضرت آيةالله خامنه اى حفظه اللَّه به زودى به دست مبارك امام زمان ( ع ) سپرده خواهد شد . انشاءاللَّه .

توجّه به اين نكته لازم است كه زمان ظهور را كسى نمى داند و آنچه كه گفتيم و نقل شده برداشتهائى از روايات اهل بيت ( ع ) است . اميد است كه هرچه زودتر اين امر واقع شود تا دست ظلم متجاوزان قطع و سرزمينهاى اسلامى يكپارچه و مقتدر گشته و قدرتهاى پوشالى ذليل و نابود شوند .

[ یک شنبه 13 مهر 1393برچسب:اهل بيت, ] [ 23:44 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

حضرت مهدى


بسم اللّه الرحمن الرحيم


1 - حضرت مهدى (ارواحنا فداه و عجّل اللَّه تعالى فرجه) در صحاح سته
حتمى بودن خروج مهدى ( ع ) اينكه مهدى ( ع ) خواهد آمد امرى است كه شيعه و سنّى بر آن اتّفاق دارند و حتّى غير مسلمانان نيز در كتابهايشان مژده يك نجات دهنده را در آخرالزّمان به پيروانشان داده اند .

به عنوان نمونه: در تورات ، اشعياى نبى ، فصل 11 آمده است:
« . . . مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستى حكم خواهد كرد . . . گرگ با برّه سكونت خواهد كرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير پروارى با هم ، و طفل كوچك آنها را خواهد راند . . . در تمامى كوه مقدّس من ضرر و فسادى نخواهند كرد . زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد . »

در عهد عتيق ، كتاب مزامير ، مزمور37 ، چنين آمده است:
« . . . زيرا كه شريران منقطع خواهند شد و امّا منتظران خداوند وارث زمين خواهند شد . هان! بعد از اندك زمانى شرير نخواهد بود . در مكانش تأمّل خواهى كرد و نخواهد بود ، و امّا حليمان وارث زمين خواهند شد . . . و ميراث آنها خواهد بود تا أبدالآباد . »

درسوره انبياء آيه 105 مى خوانيم:
« وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أنَّ الارضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ .
يعنى: ما در زبور (داود ( ع ) ) نوشتيم كه سرانجام ، وارث زمين بندگان شايسته من خواهند شد . حال يكبار ديگر متن زبور را كه در اين نوشتار آورديم بخوانيد و با اين آيه مقايسه كنيد و ببينيد كه چگونه خداوند اين قسمت از زبور را محفوظ نگه داشت تا آيندگان بدانند كه حكومت زمين سرانجام به دست انسانهاى شايسته خواهد افتاد و سرنوشت افراد شرور و ظالم جز نابودى نيست .

در انجيل لوقا ، فصل12  آمده است:
«كمرهاى خود را بسته ، چراغهاى خود را افروخته بداريد ، و شما مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مى كشند كه چه وقت از عروسى مراجعت كند ، تا هر وقت آيد و در را بكوبد بى درنگ براى او باز كنند . خوشابه حال آن غلامان كه آقاى ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد . پس شما نيز مستعدّ باشيد ، زيرا در ساعتى كه گمان نمى بريد پسر انسان مى آيد» .

بر خوانندگان محترم مخفى نيست كه معناى عبارت انجيل لوقا همان انتظار فرج است كه از نظر شيعه منتظر واقعى ظهور امام زمان ( ع ) مانند كسى است كه منتظر آمدن مهمان عزيزى است كه قبلاً خانه راتميز كرده و غذا را آماده مى كند . او نيز خانه دل را از آلايشهاى مادّى تميز كرده و از گناهان مى پرهيزد . معروف را دوست دارد و بدان امر مى كند و از منكر بيزار است (نه بى تفاوت) و از آن نهى مى نمايد و چون منتظر نابودى ظلم است به اندازه توانش با آن مى ستيزد . ياور حقّ و عدل و دشمن باطل و جور است . اين است معناى انتظار فرج كه در روايات اهل بيت ( ع ) آن را افضل عبادات شمرده اند .

ترمذى اصل روايت را از رسول گرامى اسلام ( ص ) نقل كرده است كه: «افضل العبادة انتظار الفرج» . ج5 سنن ، ص528 - كتاب الدعوات ، باب 116 - فى انتظار الفرج و غير ذلك ، ح 3571 . امّا قطعاً آنها از اين روايت آنطور كه شيعه معنى مى كند برداشت نمى كنند .

صاحبان صحاح نيز در مورد حتمى بودن خروج مهدى ( ع ) رواياتى نقل كرده اند كه ذيلاً مى آيد:

1 - اگر از عمر دنيا بيش از يك روز نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى مى كند تا آنكه مردى از اهل بيتم مبعوث شود كه اسم او اسم من است . او زمين را از قسط و عدل پر مى كند همانگونه كه از ظلم و جور پر شد . الف - سنن ترمذى ، ج4 ص 438 - كتاب الفتن ، باب 52 ما جاء فى المهدى ، ح 2231 .
ب - سنن ابى داود ، ج4 ص106 - كتاب المهدى ، ح 4282 (مختصراً) و 4283 .

2 - دنيا به پايان نمى رسد تا آنكه مردى از اهل بيتم بر عرب حكومت كند كه اسم او اسم من است . سنن ترمذى ، همان ، ح 2230 .

3 - اگر از عمر روزگار فقط يك روز مانده باشد خداوند مردى از اهل بيتم را مبعوث مى كند كه زمين را پر از عدل كند همانگونه كه پر از ستم شد . سنن ابى داود ، كتاب المهدى ، همان .

روايتهاى مزبور از رسول خدا ( ص ) نقل شده است و معناى آنها - چنانچه خوانندگان محترم نيز متوجّهند - اين است كه خروج مردى از اهل بيت پيامبر ( ع ) حتمى است نه آنكه يك روز از عمر دنيا مانده و او يكروزه دنيا را پر از عدل و داد مى كند .
[ یک شنبه 13 مهر 1393برچسب:در صحاح سته, ] [ 23:41 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

شهادت حضرت فاطمه (س)

شهادت حضرت زهرا (س) واقعيتى انكارناپذير

تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهى است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مى‏سازد. كوشش پى‏گير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مى‏طلبم و او را به بردبارى و شكيبايى فرا مى‏خوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم.

شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخارى، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبى (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278. «بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله... يعنى چه؟

آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزاده‏اى را مى‏خراشد، هر عقلى را متحيّر مى‏سازد، بر هر عاطفه‏اى سنگين مى‏آيد. گويا اين همان امانتى است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند.

شايد همين امر موجب گرديد تا توجيه‏گران تاريخ و افسانه پردازان الفت اين واقعيت مسلم تاريخى را انكار كنند. امّا چه مى‏شود كرد، اى كاش زبان لال مى‏شد، قلم مى‏شكست اين خبر دهشت بار را نمى‏شنيديم. و اى كاش آسمانها فرو مى‏ريخت، كوهها متلاشى مى‏شد، جهان بپايان مى‏آمد و اين فاجعه رخ نمى‏داد. چگونه بگويم؟ به كه بگويم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فرياد كشم؟ كه اين واقعيت تلخى است كه تاريخ و حديث معتبر گواه آن است.

اين آواى شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شيعه است، بلكه معتبرترين كتابهاى اهل سنت بر اين مصيبت شاهدند. صحيح بخارى - معتبرترين كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طليعه اين مصيبت را از قول ابن عباس در ضمن حديثى چنين توصيف مى‏كند «الرزيّة كلّ الزريّة» مصيبت آن مصيبتى كه بر هر مصيبتى برترى دارد، بلكه آن مصيبتى كه همه مصائب را در بر مى‏گيرد، زمينه سازى براى اين مصيبت عظمى‏ بود. نسبت هذيان و... به پيامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» براى جلوگيرى تأكيد بيشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهيد اين مصيبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمينه «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» را فراهم كردند.

اينك متن حديث (ابن عباس گفت:

چون بيمارى رسول خدا (ص) شديد گرديد، فرمود: چيزى بياوريد تا بر آن براى شما نوشته‏اى بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: بر پيامبر (ص) بيمارى چيره گرديده، كتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف كردند وجنجال بالا گرفت. پيامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خيزيد درگيرى در حضور من سزاوار نيست.

پس ابن عباس بيرون رفت ومى گفت: مصيبت، تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) ونوشتارش حائل گرديدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبيّ (صلى الله عليه و سلم) وجعه، قال: ائتونى بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وكثر الغلط، قال: قوموا عنّي ولاينبغي عندي التنازع، فخرج ابن عباس يقول: انّ الرزيّة كلّ الرزيّة ماحال بين رسول اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وبين كتابه.»

صحيح بخارى، ج 1، ص 120، كتاب العلم، باب 82 كتابة العلم، حديث 112. و ج 3، ص 318، كتاب المغازى، باب 199 مرض النّبيّ (ص) و وفاته، حديث 872. و ج 4، ص 225، كتاب المرض و الطب، باب 357 قول المريض قوموا عنّى، حديث 574. و ص‏774، كتاب الاعتصام، باب 1191 كراهية الخلاف، حديث 2169.

شايد آنانكه كلام ابن عباس را مى‏شنيدند كه مى‏گويد: «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» واى مصيبت جامع، حيران و آشفته خاطر بودند كه يعنى چه؟ ! ابن عباس چه مى‏گويد؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذيان و ياوه‏گويى به پيامبر (ص) كلام ديگرى گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش مى‏زنم. اين ماجرا در منابع فراوانى از اهل سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره مى‏شود.

الف: ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابى شيبه، شيخ و استاد بخارى، در كتاب المصف، مى‏گويد:

«آنگاه كه بعد از رسول‏خدا (ص) براى ابوبكر بيعت مى‏گرفتند. على (ع) وزبير براى مشورت در اين امر نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت وشد مى‏كردند. عمر بن خطاب با خبر گرديد وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: اى دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما كسى از پدرت محبوبتر نيست وپس از او محبوبترين تويى ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمى‏شود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بيرون شد، على (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: مى‏دانيد كه عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم ياد كرده اگر شما (بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مى‏زند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد »

«حين بويع لأبى بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان عليّ والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فيشاورونها ويرجعون في أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّى‏ دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذلك بمانعي أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائني وقد حلف باللَّه لإن عدتم ليحرقنّ عليكم البيت، وأيم اللَّه ليمضينّ لما حلف عليه. »

كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.

ب: همين مضمون را سيوطى در مسند فاطمه، آورده است. سيوطى، مسند فاطمه، ص 36. ج:

ابن عبدالبر، در الاستيعاب، نيز اين داستان را نقل كرده است.

ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 975. و...:

و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظاره‏گر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: بلى. چنانكه بلاذرى مى‏گويد: « ابوبكر به على (ع) پيام فرستاد تا با وى بيعت كند امّا على نپذيرفت. پس عمر با مشعلى آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه‏اش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانه‏ام را بر من به آتش مى‏كشى؟ ! عمر گفت: بلى. »

 «انّ ابابكر ارسل الى علىٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً علىَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »

بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

وابوالفداء نيز مى‏گويد:

« سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوى على وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بيرون كند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ.

پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش زند.

پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: كجا؟ اى پسر خطاب ! آمده‏اى تا كاشانه ما را به آتش كشى؟ ! گفت: بلى. يا در آنچه امت وارد شده‏اند وارد شوند. »

« ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الى عليٍ ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة (رضي‏اللَّه عنها) وقال: ان ابى‏ عليك فقاتلهم، فاقبل عمر بشى‏ء من نار على ان يضرم الدار، فلقيته فاطمة (رضي‏اللَّه عنها) وقالت: الى اين يابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او يدخلوا فيمادخل فيه الامّة. »

ابوالفداء، تاريخ ابى الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بيروت.

اين سخن و اين رفتار تفسيرى بر كلام ابن عباس «الرزيّة كلّ الزريّة» گرديد. نه، سخن ابن عباس تفسيرى به گستردگى تاريخ، بلكه به وسعت... دارد، كه در اين رزيّه و ماتم، تاريخ قصيده‏اى سروده است، كه اين گفته و كرده عمر جزء اوّلين مصرعهاى آن قصيده بود. شايد ابن عباس هم از آن غزلى كه عمر سرائيد «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزيّة كلّ الزريّة» را درك نمى‏كرد. و تنها پيامبر اكرم (ص) در بستر بيمارى اين غزل غم را تا به پايان خواندند، كه درد و تلخى آن، سختى بيمارى را تحت الشعاع قرار داد. از اينرو عالم بزرگ سنى شافعي جويني - استاد جمعى از علماى اهل سنت، كه يكى از شاگردانش - ذهبى - كه به شاگرديش افتخار مى‏كند و مى‏گويد:

سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين... و كان ديّناً صالحاً.

 تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.

 از پيامبر اكرم (ص) نقل مى‏كند كه فرمود:

«چون به دخترم فاطمه مى‏نگرم بياد مى‏آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه‏اش ذلّت وارد گرديده، از وى هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمى‏آورد « يا محمداه ».... پس او اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».

 «..وانّي لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بعدي، كانّي بها وقد دخل الذّل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنينها وهي تنادى: يإ؛ محمداه...فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليّ‏َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

[ شنبه 22 شهريور 1393برچسب:شهادت حضرت فاطمه(س), ] [ 22:42 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّّ المودة في القربى

قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّّ المودة في القربى



 عدد الروايات : ( 3 )

 

النحاس - الناسخ والمنسوخ - الحواميم السبع

 
.
441 - ما حدثناه : عليل بن أحمد ، قال : ، حدثنا : محمد بن هشام ، قال : ، حدثنا : عاصم بن سليمان ، عن جويبر ، عن الضحاك ، عن إبن عباس ، قل لا أسئلكم عليه أجراً قال : لا أسئلكم على الإيمان جعلاً إلاّ أن تودوني لقرابتي وتصدقوني وتمنعوا مني ففعل ذلك بالأنصار ومنعوا منه منعهم ، عن أنفسهم وأولادهم ، ثم نسختها قل ما سألتكم من أجراً فهو لكم إن أجري إلاّ على الله ومذهب عكرمة أنها ليست بمنسوخة قال : كانوا يصلون أرحامهم فلما بعث النبي (ص) قطعوه فقال : قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّ أن تودوني وتحفظوني لقرابتي ولا تكذبوني ، وفي رواية قيس ، عن الأعمش ، عن سعيد بن جبير ، عن إبن عباس : لما إنزل الله تعالى : قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّّ المودة في القربى ، قالوا : يا رسول الله من هؤلاء الذين نودهم؟ ، قال : علي وفاطمة وولدهما (ع) ، والقول الرابع من أجمعها وأبينها

[ شنبه 6 ارديبهشت 1393برچسب:قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّّ المودة في القربى, ] [ 1:1 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

آدرس عکس انتخاب فایل برای آپلود روايت


قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّّ المودة في القربى


 عدد الروايات : ( 2 )

 

يهقي - دلائل النبوة - باب ذكر شرف أصل الرسول (ص)الب

 

93 - أخبرنا : أبو الحسين بن بشران العدل ، ببغداد قال : ، حدثنا : أبو علي إسماعيل بن محمد الصفار ، قال : ، حدثنا : الحسن بن علي بن عفان ، قال : ، حدثنا : أبو أسامة ، عن شعبة ، عن عبد الملك بن ميسرة ، عن طاوس ، عن إبن عباس ، في قوله عز وجل : قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّّ المودة في القربى ، قال : لم يكن بطن من بطون قريش إلاّّ وللنبي (ص) فيهم قرابة ، فقال : لا أسئلكم عليه أجراً إلاّّ المودة في القربى ، قال : لا تؤذوني في قرابتي ، قال : ونسخت هذه الآية : قل ما سألتكم من أجراً فهو لكم ، وأخرجاه في الصحيح من حديث شعبة.

[ شنبه 5 ارديبهشت 1393برچسب:قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّّ المودة في القربى, ] [ 23:49 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا )

 

( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا )

 

 عدد الروايات : ( 98 )

 

الحاكم الحسكاني - شواهد التنزيل - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 497 )

 

526 - أخبرنا : الحاكم الوالد أبو محمد رحمه الله : أن أبا حفص أخبرهم ببغداد ، قال : ، حدثنا : أحمد بن محمد بن سعيد الهمداني قال : ، أخبرنا : أحمد بن الحسن الخزاز ، قال : ، حدثنا : أبي قال : ، حدثنا : حصين ، عن عبد الله بن الحسن ، عن أبيه ، عن جده قال : قال أبو الحمراء خادم النبي (ص) : لما نزلت هذه الآية : وأمر أهلك بالصلاة وإصطبر عليها ، كان النبي (ص) : يأتي باب علي وفاطمة عند كل صلاة ، فيقول : الصلاة رحمكم الله  إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ، الآية ( الأحزاب : 33 ).

[ جمعه 5 ارديبهشت 1393برچسب:( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ), ] [ 23:46 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

چگونگي دفاع از حق خود

چگونگي دفاع از حق خود

عايشه دختر ابوبكر حكايت مي كند كه فاطمه زهرا (س)پس از شهادت پدرش رسول خدا (ص) در يكي از روزها نزد پدرم ابوبكر امدو ارثيه پدري خودرا از او مطالبه نمود و پدرم ابوبكر 

در پاسخ به وي اظهار داشت پيغمبر خدا چيزي به عنوان ارثيه باقي نگذاشته است وانچه كه از اموال او باقي مانده باشد صدقه خواهد بود حضرت فاطمه (س) با شنيدن سخنان پدرم ابوبكر خشمگين وناراحت شد از او كناره گرفت وبا همين ناراحتي وكناره گيري به زندگي خود ادامه داد .

تا انكه وفات يافت سپس عايشه در ادامه سخنان خود افزود حضرت فاطمه زهرا (س) سهميه خود را به عنوان ارثيه  از اموال رسول الله (ص) وهمچنين از باغ فدك را از پدرم ابوبكر به طور مرتب در خواست ومطالبه مي نمود .

و ام پدرم از پرداخت انها خوداري ميكرد طبق روايات مشهور وارده فدك باغ بسيار بزرگي بوده كه طبق ضوابطي در جنگ خيبر حق شخصي پيغمبر اسلام  (ص) قرار گرفت وحضرت ان را در حضور اصحاب به دخترش فاطمه زهرا (س) تحويل داد وبه ان مخدره  بخشيد

[ شنبه 29 فروردين 1393برچسب:چگونگي دفاع از حق خود, ] [ 23:29 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

عايشه وگريه حضرت زهرا(س)

[ جمعه 29 فروردين 1393برچسب:عايشه وگريه حضرت زهرا (س), ] [ 23:5 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

هجرت به سوي مدينه

[ جمعه 29 فروردين 1393برچسب:هجرت به سوي مدينه, ] [ 23:1 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

عروس به سوي حجله يا خانه بخت

[ جمعه 29 فروردين 1393برچسب:عروس به سوي حجله يا خانه بخت, ] [ 22:57 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

زينت منزل يا رضايت خداوند

[ جمعه 29 فروردين 1393برچسب:زينت منزل يا رضايت خداوند, ] [ 22:53 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

هجوم بردن مامون خليفه به خانه امير المو منين(ع)وتهديد به اتش زدن خانه

v

[ جمعه 29 فروردين 1393برچسب:هجوم به خانه"اميرالمو منين"هجوم به خانه امير المومنين"مامون, ] [ 21:59 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

هجوم بردن مامون خليفه به خانه امير المو منين(ع)وتهديد به اتش زدن خانه

[ سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:هجوم به خانه"اميرالمو منين"هجوم به خانه امير المومنين"مامون, ] [ 14:26 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

حديث گهر بار از فاطمه زهرا س

قالَتْ علیها السلام : إنّى اُشْهِدُاللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ، انَّكُما اَسْخَطْتُمانى ، وَ ما رَضیتُمانى ، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لا شْكُوَنَّكُما إلَیْهِ. 3

هنگامى كه ابوبكر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود: خدا و ملائكه را گواه مى گیرم كه شما مرا خشمناك كرده و آزرده‌اید، و مرا راضى نكردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات

كنم شكایت شما دو نفر را خواهم كرد.

 

[ شنبه 23 فروردين 1393برچسب:حديث گهر بار از فاطمه زهرا س, ] [ 23:33 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

حديث گهر بار از فاطمه زهرا س

قالَتْ علیها السلام : وَاللّهِ یَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا إ نّى اكْرَهُ انْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لاذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ انّى سَاءُقْسِمُ عَلَى اللّهِ ثُمَّ اجِدُهُ سَریعَ الاْ جابَةِ. 1

حضرت به عمر بن خطّاب فرمود: سوگند به خداوند، اگر نمى ترسیدم كه عذاب الهى بر بى گناهى ، نازل گردد؛ متوجّه مى شدى كه خدا را قسم مى دادم و نفرین مى كردم . و مى دیدى چگونه دعایم سریع مستجاب مى گردید.

[ شنبه 23 فروردين 1393برچسب:حديث گهر بار از فاطمه زهرا س, ] [ 23:24 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

در جستجوي مزار فاطمه (س)

                               در جستجوي مزار فاطمه (س)

ولاي الامور تدفن سرا بضعه المصطفي ويعني ثراها پاره تن مصطفي چرا پنهان بخاك سپرده شد ومزارش پنهان ماند ؟

بدون هيچ ترديدي پس از دفن شبانه ومخفيانهزهرا (س)مزارش نيز پنهان شد اما چرا

بايستي در شهر پيامبر (ص)مزار تنها دخترش كه به فاصله كوتاهي از او به ديدار خدا شتافت

مخفي بماند ؟

چرا نبايد انگونه كه شايسته مقام اوست انبوه مردم در عزا وتشييع جنازه اش شركت كنند وبر  او نماز بگذارند ودفنش نمايند ؟ ايا اينها بخاطر اجراي وصيت زهرا (س) نبود ؟

از اين رو ان روز ها كسي مزار فاطمه زهرا (س) را نمي دانست و اگر كسي از حضرت علي (ع) سراغ مزار فاطمه را مي گرفت با سكوت امام علي (ع) روبه رو مي شد زيرا  كه در ان هزاران نكته اعتراض اميز  نهفته بود زيرا علي (ع) سعي در پنهان داشتن مزار فاطمه (س) داشت به اين خاطر بود كه مزار فاطمه زهرا را با زمين يكسان كرد انگاه صورت هفت ويا به روايتي جهل قبر را در بقيع ترتيب داد و هنگامي كه مردو به بقيع رفتند 

با صورت چهل قبر مواجه شدند  واز اين رو شناخت مزار فاطمه (س) بر انان مشگل شد.

طبري در دلائل الا مامه مي نويسد ان روز صبح مي خواستند زنها را ببرند كه قبر ها را نبش كنند و جنازه فاطمه زهرا (س) را از بيرون اورند وبر ان نماز بخوانند .

اما با تهديدعلي (ع)منصرف شدند.

با اين وجود در مورد مزار فاطمه زهرا (س) چهار قول وجود دارد .

1- برخي مزار فاطمه (س)را در بقيع مي دانند از جمله اربلي در كشف الغمه وسيد مرتضي در عيون المعحزات اهل سننت نيز عموما بر اين باورند انان مزار ي را كه در كنار مزار چهار امام وجود دارد مزار فاطمه دختر رسول خدا مي دانند.

2-برخي چون ابن سعد وابن جوزي مي گويند فاطمه زهرا (س) را در خانه عقيل دفن نموده اند

3-برخي مزار فاطمه زهرا (س) را در روضه پيامبر مي دانند .

4-عده ايمي گويند فاطمه (س) را در خانه اش دفن نموده اند كه قرائن روايات واقوال زيادي اين قول را تاييد مي كند كه عبارتند از .

1-هيچ دليلي نداشت كه امام علي (ع) فاطمه زهرا (س)را در جوار پيامبر (ص) به خاك نسپارد زيرا خانه فاطمه زهرا (س) در كنار خانه رسول خدا بود پس بنا بر اين خانه فاطمه زهرا (س) فضيلت بيشتري نسبت به بقيع داشت انگونه كه حتي بعدها ابوبكر وعمر هم هنگام مرگشان وصيت كردند كه در كنار قبر پيامبر دفن شوند امام حسن مجتبي (ع)هم هنگام شهادت وصيت نمود كنار جدش بخاك سپرده شود كه متاسفانه اهل بيت (ع) هنگام اجراي وصيت با مخالفت برخي روبرو شدند.

واز اين رو حضرت را در كنار جده اش فاطمه بنت اسد بخاك سپردند

2- شيخ صدوق ابن بابويه عالم بزرگ شيعه متوفاي 389 ه-مي گويد برام ثابت شده كه فاطمه (س) را در خانه اش دفن نمودند  پس از ان كه مسجد را توسعه داند قبر فاطمه (س) در مسجد واقع شد وهمچنين گروهي ديگر از علما نظير علامه حلي وعلامه مجلسي نيز معتقدند كه فاطمه زهرا (س) را در خانه اش دفن نمودند .

3- شيخ طوسي -متوفاي 460ق گويد كه صحيح ان است كه فاطمه زهرا (س) در خانه اش يا در روضه پيامبر دفن گرديده زيرا ديث پيامبر اين مطلب را تاييد مي كند كه فرمود ما بين قبري ومنبري روضه من رياض الجنه بين قبر ومنبر من باغي از گلشن هاي بهشت است .

4- مردي از امام جعفر صادق (ع) مكان مزار فاطمه (س) را سوال نمود حضرت فرمود در خانه اش دفن شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[ پنج شنبه 21 فروردين 1393برچسب: در جستجوي مزار فاطمه (س), ] [ 1:4 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

دوروغ ابوبكر

غضب حضرت فاطمه زهرا ( س) بر ابو بكر

ايا جناب ابوبكر واقعا صديق وراستگو بوده ؟

اگر ابوبكر واقعا صديق وراستگو بوده باشد پس بايد حضرت فاطمه زهرا (س) دروغگو باشد كه ارث پدرش ازباغ فدك را از ابوبكر .

خواسته بود وابوبكر گفته كه پيامبران ارث نمي گذارند .

پس نمي شود هر دو طرف دعوا راستگو باشند  پس بايد يكي از انها دروغگو باشد طبق گفته علماي .

اهل سننت وهمانطور كه در كتاب هاي انها هم امده وخداوندهم در قران مي فرمايد .

( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا )

پس طبق فرمايش خداوند متعال وگفته هاي علماي اهل سننت وعلماي شيعه حضرت فاطمه زهرا (س)

يكي از اعزاي اهل بيت پيامبر اسلام (ص)  است كه خداوند متعال همه زشتيها وپليديها را از انها دور كرده است

پس حضرت فاطمه زهرا (س) نمي تواند دوروغگوباشد

پس نتيجه مي گيريم طبق روايات هاي كه در كتاب هاي اهل سننت امده .

وطبق فرمايش الله تعالا در قران كريم جناب ابوبكر دروغگو بوده است .

[ سه شنبه 19 فروردين 1393برچسب:دوروغ ابوبكر , ] [ 21:33 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا )

 

( فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم )

 

عدد الروايات : ( 2 )

 

السيوطي - الدر المنثور - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 38 )

 

- وأخرج الحاكم وصححه وإبن مردويه وأبو نعيم في الدلائل ، عن جابر قال : قدم على النبي (ص) العاقب والسيد فدعاهما إلى الإسلام فقالا : أسلمنا يا محمد ، قال : كذبتما إن شئتما أخبرتكما بما يمنعكما من الإسلام ، قالا : فهات ، قال : حب الصليب وشرب الخمر وأكل لحم الخنزير ، قال جابر : فدعاهما إلى الملاعنة فوعداه إلى الغد فغدا رسول الله (ص) وأخذ بيد علي وفاطمة والحسن والحسين ، ثم أرسل اليهما فأبيا أن يجيباه وأقرا له ، فقال : والذى بعثنى بالحق لو فعلاً لأمطر الوادي عليهما ناراًً ، قال جابر : فيهم نزلت : تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ، الآية ، قال جابر : أنفسنا وأنفسكم : رسول الله (ص) وعلي (ع) ، وأبنائنا : الحسن والحسين (ع) ، ونساءنا : فاطمة (ع).

 

[ سه شنبه 19 فروردين 1393برچسب:( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ), ] [ 1:3 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا )

 

( فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم )

 

عدد الروايات : ( 2 )

 

السيوطي - الدر المنثور - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 38 )

 

- وأخرج الحاكم وصححه وإبن مردويه وأبو نعيم في الدلائل ، عن جابر قال : قدم على النبي (ص) العاقب والسيد فدعاهما إلى الإسلام فقالا : أسلمنا يا محمد ، قال : كذبتما إن شئتما أخبرتكما بما يمنعكما من الإسلام ، قالا : فهات ، قال : حب الصليب وشرب الخمر وأكل لحم الخنزير ، قال جابر : فدعاهما إلى الملاعنة فوعداه إلى الغد فغدا رسول الله (ص) وأخذ بيد علي وفاطمة والحسن والحسين ، ثم أرسل اليهما فأبيا أن يجيباه وأقرا له ، فقال : والذى بعثنى بالحق لو فعلاً لأمطر الوادي عليهما ناراًً ، قال جابر : فيهم نزلت : تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ، الآية ، قال جابر : أنفسنا وأنفسكم : رسول الله (ص) وعلي (ع) ، وأبنائنا : الحسن والحسين (ع) ، ونساءنا : فاطمة (ع).

[ سه شنبه 18 فروردين 1393برچسب:( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ), ] [ 23:55 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا )

 

( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا )

 

 عدد الروايات : ( 19 )

 

السيوطي - الإتقان في علوم القرآن - سورة الآحزاب

 

- وأخرج الترمذي وغيره ، عن عمروبن أبي سلمة وإبن جرير وغيره ، عن أم سلمة : أن النبي (ص) دعا فاطمة وعلياً وحسناًً وحسيناًًً لما نزلت : ‏‏إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ، فجللهم بكساء وقال :‏ واله هؤلاء أهل بيتي فأذهب الرجس وطهركم تطهيرا‏.‏

[ دو شنبه 18 فروردين 1393برچسب:( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ), ] [ 23:46 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا )

( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا )

إبن كثير - تفسير إبن كثير - الجزء : ( 3 ) - رقم الصفحة : ( 492 )

 

- وقال الإمام أيضاًً : ، حدثنا : محمد بن مصعب ، حدثنا : الأوزاعي ، حدثنا : شداد بن عمار قال : دخلت علي واثلة بن الأسقع (ر) وعنده قوم فذكروا علياًً (ر) فشتموه فشتمته معهم فلما قاموا قال لي : شتمت هذا الرجل ؟ ، قلت : قد شتموه فشتمته معهم ألا أخبرك بما رأيت من رسول الله (ص) ؟ ، قلت : بلى ، قال : أتيت فاطمة (ر) أسألها ، عن علي (ر) فقالت : توجه إلى رسول الله (ص) فجلست أنتظره حتى جاء رسول الله (ص) ومعه علي وحسن وحسين (ر) آخذ كل واحد منهما بيده حتى دخل فأدنى علياًً وفاطمة (ر) وأجلسهما بين يديه وأجلس حسناًً وحسيناًًً (ر) كل واحد منهما على فخذه ثم لف عليهم ثوبه أو قال : كساءه ، ثم تلا (ص) هذه الآية : إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ، وقال : اللهم هؤلاء أهل بيتي وأهل بيتي أحق.

 

[ دو شنبه 18 فروردين 1393برچسب:( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ), ] [ 23:37 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا )

( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا )

الذهبي - سير أعلام النبلاء - الجزء : ( 3 ) - رقم الصفحة : ( 254 )

 

- علي بن صالح ، وأبوبكر بن عياش  : ، عن عاصم ، عن زر ، عن عبدالله : قال رسول الله (ص) : هذان إبناي ، من أحبهما فقد أحبني. جماعة : ، عن شهر بن حوشب ، عن أم سلمة : أن النبي (ص) جلل حسناًً وحسيناًًً وفاطمة بكساء ، ثم قال : اللهم هؤلاء أهل بيتي وخاصتي ، اللهم أذهب عنهم الرجس ، وطهرهم تطهيرا.

 

[ دو شنبه 18 فروردين 1393برچسب:( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ), ] [ 23:12 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

كسب معنويت در سنين جواني

كسب معنويت در سنين جواني

در باره فاطمه زهرا عليها السلام هر چه انسان بيشتر فكر كند ودر حالات ان بزرگوار بيشتر تدبر كند بيشتر دچار شگفتي خواهد شد تعجب انسان نه از اين جهت است كه چطور يك موجود انساني در سنين جواني مي تواند به اين رتبه از كمالات معنوي و مادي نايل بشود

+كه البته اين خود هم يك حقيقت شگفت انگيز است بلكه بيشتر از اين جهت است كه اسلام با چه قدرت عجيبي توانسته است تربيت والاي خود را به حدي برساند

كه زن جوان در ان شرايط دشوار بتواند اين منزلت عالي را كسب كند

هم عظمت اين موجود واين انسان ولا تعجب اور وشگفت انگيز است وهم عظمت مكتبي كه اين موجود عظيم القدر و

جليل المنزله را پديد اورده است

[ شنبه 16 فروردين 1393برچسب:كسب معنويت در سنين جواني, ] [ 1:33 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

حسد عايشه

حسد عایشه

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا علي بن إِسْحَاقَ انا عبد اللَّهِ قال انا مُجَالِدٌ عَنِ الشعبي عن مَسْرُوقٍ عن عَائِشَةَ قالت كان النبي صلى الله عليه وسلم إذا ذَكَرَ خَدِيجَةَ أَثْنَى عليها فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ قالت فَغِرْتُ يَوْماً فقلت ما أَكْثَرَ ما تَذْكُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ قد أَبْدَلَكَ الله عز وجل بها خَيْراً منها قال ما أبدلني الله عز وجل خَيْراً منها قد آمَنَتْ بي إِذْ كَفَرَ بي الناس وصدقتني إِذْ كذبني الناس وواستني بما لها إذا حرمني الناس ورزقني الله عز وجل وَلَدَهَا إِذْ حرمني أَوْلاَدَ النِّسَاءِ.

یعنی:عايشه مى‏گويد: رسول خدا هرگاه به ياد خديجه مي‌افتاد از او به نيكي ياد مي‌كرد. روزي حسادت بر من چيره شد و گفتم: چه زياد از آن پير زن بي‌دندان ياد مى‏كنيد؟ همانا خداوند بهتر از او نصيب شما فرموده است. رسول خدا فرمود: خداوند بهتر از او نصيب من نفرموده است، زيرا هنگامى كه همه مردم مرا تكذيب مى‏كردند، او مرا تصديق مى‏كرد و هنگامى كه مردم مرا محروم مى‏داشتند او با اموال خود من را ياري مى‏كرد و خداوند فرزندان مرا ، از او به من عنايت فرمود و حال آنكه از غير او فرزندى به من عنايت نفرمود.

ر.ک  مسند أحمد بن حنبل، ج 6   ص 117، ح24908، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

[ پنج شنبه 14 فروردين 1393برچسب:حسد عايشه, ] [ 1:1 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

ارزوي مرگ كردن عايشه در اثر حسادت

 

آرزوی مرگ کردن عایشه در اثر حسادت!!

حدثنا إسحاق بن إبراهيم الحنظلي. وحدثنا عبد بن حميد. كلاهما عن أبي نعيم. قال عبد: حدثنا أبو نعيم. حدثنا عبدالواحد بن أيمن. حدثني ابن أبي مليكة عن القاسم بن محمد، عن عائشة. قالت: كان رسول الله صلى الله عليه وسلم، إذا خرج، أقرع بين نسائه. فطارت القرعة على عائشة وحفصة. فخرجتا معه جميعا. وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم، إذا كان بالليل، سار مع عائشة، يتحدث معها. فقالت حفصة لعائشة: ألا تركبين الليلة بعيري وأركب بعيرك، فتنظرين وأنظر؟ قالت: بلى. فركبت عائشة على بعير حفصة. وركبت حفصة على بعير عائشة. فجاء رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى جمل عائشة، وعليه حفصة، فسلم ثم سار معها. حتى نزلوا. فافتقدته عائشة فغارت. فلما نزلوا جعلت تجعل رجلها بين الإذخر وتقول: يا رب! سلط علي عقربا أو حية تلدغني. رسولك ولا أستطيع أن أقول له شيئا.

 

(ترجمه آزاد)عایشه نقل میکند:رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هرگاه به سفرى مى‏رفت بين همسرانش با قرعه كسى را با خود همراه مى‏كرد. يكبار قرعه به نام عايشه و حفصه افتاد، حضرتش شبها همراه عايشه مى‏رفت و با او صحبت مى‏كرد. يكشب حفصه به عايشه پيشنهاد كرد كه امشب جاى خود را عوض كنيم ببينيم چه مى‏شود. عايشه قبول كرد. رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آن شب همراه شتر عايشه - كه حفصه در آن بود - مى‏رفت تا آنكه در جائى فرود آمدند. عايشه پيامبر را گم كرد. حسادتش او را واداشت كه پاهايش را در ميان گياه اذخر (كه در آن حيوانات گزنده وجود دارد) قرار داده و گفت: خدايا! عقربى يا مارى را بر من مسلط كن كه مرا بگزد. چه كنم پيامبر تو است و نمى‏توانم چيزى بگويم.

 

پی نوشت:به نظر شما آیا کسی که اهل سنت او را با چنان القاب و صفاتی میدانند باید به حدی باشد که از شدت حسادت راضی به مرگ خویش شود؟

 آیا عایشه که مادر اهل سنت است و این همه از پیامبر حدیث شنیده بود در مورد گناه کبیره بودن حسادت چیزی نشنیده بود ؟ یا اینکه شنیده بود و عمل نمیکرد؟؟

آیا این خود عایشه نبود که جایش را به حفصه داد ؟ پس این همه حسادت برای چه ؟؟

آیا با وجود چنین احادیثی میتوان باور کرد که پیامبر فرموده باشند عایشه افضل زنان است!!! انهم چنین کسی که با کوچکترین چیز به حدی حسادت میکند که راضی به مرگ خویش می شود 

 

صحیح بخاری، ج2 ،ص396، کتاب النکاح، باب 93، حدیث شماره4913
صحیح مسلم، ج2، ص471، کتاب فضایل الصحابه، باب 13، حدیث شماره2445
 
[ چهار شنبه 13 فروردين 1393برچسب:ارزوي مرگ كردن عايشه در اثر حسادت, ] [ 23:43 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

يورش به خانه امام علي ع

عمر و عده ای  به سوی خانه علی و فاطمه و حسن و حسین رفتند  در حالی که همراه  انها هیزم و اتش بود .

 

به سبب امتناع از بیعت ، عمر آنجا را به اتش کشید. عده ای در حالی که از این کار منصرف شده بودند به عمر گفتند : ای ابا حفص در این خانه فاطمه است . عمر گفت : اگر چه فاطمه باشد(خانه را به اتش میکشم .)

 

 

 

ثبات الوصیه  ص 123   تالیف : المسعودی  صاحب کتاب مروج الذهب

..

ترجمه قسمت  مشخص شده :

 

 

پس راه خانه علی را  در پیش گرفتند  و به او یروش بردند و درب خانه اش را اتش زدند و او را به زور بیرون کشیدند و چنان سیده النساء را میان  در و دیوار فشار دادند که محسن او سقط شدو علی را برای بیعت بردند و به علی گفتند بیعت کن او گفت  این کار را نمیکنم  انها گفتند اگر بعیت نکنی تو را میکشیم ....

[ چهار شنبه 13 فروردين 1393برچسب:يورش به خانه امام علي ع, ] [ 23:40 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

روايت از اهل سننت

قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): إذا کانَ یَوْمُ القیامَةِ نادى مُنادٍ: یا أَهْلَ الجَمْعِ غُضُّوا أَبْصارَکُمْ حَتى تَمُرَّ فاطِمَة[1]. [پیامبر اکرم(ص) فرمود: زمانی که روز قیامت برپا شود، منادی صدا می زند: ای اهل محشر! چشمان خود را ببندید تا فاطمه عبور کند کنز العمّال ج 13 ص 91 و 93/ منتخب کنز العمّال بهامش المسند ج 5 ص 96/ الصواعق المحرقة ص 190/ أسد الغابة ج 5 ص 523/ تذکرة الخواص ص 279/ ذخائر العقبى ص 48/ مناقب الإمام علی لابن المغازلی ص 356/ نور الأبصار ص 51 و 52/ ینابیع المودّة ج 2 باب 56 ص 136.

[ چهار شنبه 13 فروردين 1393برچسب:روايت از اهل سننت, ] [ 23:13 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد